یوش آخرین ایستگاه عاشقانهی نیما
گریزگاه یا تسلی خانه ی نیما
عباس حسن پور
با مطالعه ی آثار نیما(نظم و نثر)و بررسی تطبیقی آن ها درمی یابیم هیچ عشق و علاقه ای ریشه دار تر از طبیعت و وطن در آثارش یافت نمی شود.فریبایی وطن و نوازش نیما را می توان در تمامی آثارش ردیابی کرد.این منهای کاربرد واژگان تبری و شیوه ی گویشی مازنی در شعر اوست.
طبیعت گرایی در شعر نیما از سر تفنن و توصیف و تقلید نیست بلکه ریشه در اعماق و آمیخته با خون و دل اوست.وبه نخستین نفس های شاعر، حتی روزگار جنینی بر می گردد. به تعبیر درست منوچهر آتشی در کتاب ری را "شاعری و هنر مندی،از کتاب و قلم آغاز نمی شود.بلکه از لالایی مادر،صداهای طبیعت،رخدادهای روزمره و فضای خانه و خانواده و قوم و قبیله نشأت می گیردوبعدهاست که از کتاب ها و در کتاب ها اندام وارگی پیدا می کند ...."و شاعر و نویسنده را در هر کجای زمین و زمان هم که باشد با یک جاذبه ی جادویی به خویش می خواند.
در مورد نیما باید گفت،ناب ترین و آرام ترین لحظات زندگی اش زمانی است که در یوش می گذراند و از پستان طبیعت می نوشدو مست و لبریز می گردد.با ورود به تهران وتجربه زندگی درشهر،آشنایی با زبان فرانسه،وجود مطبوعات و رسانه ها و حضور در متن آفرینش های ادبی و رخدادهای فرهنگی و.... ضمن کمک به نیما شدنش ،باعث می شود او از نمایی نزدیک تر بحران ها و آشفتگی های سیاسی و اجتمایی و اقتصادی ایران و جهان را تجربه کند
دوران زندگی نیما ، پر از وحشت ،جنگ ،کودتا،منازعات سیاسی، استبداد،رخداد دو جنگ جهانی،انقلاب مشروطه،جریانات سیاسی بعد از شهریور 1320 و کودتای 28 مرداد ، ساختارهای غلط اجتماعی، بوروکراسی،بی سرپناهی روشنفکران و...است . ضمن این که خود نیما از روزی که خرقه ی شعر را به تن کردبه علت رفتار ساختار شکنانه و نگاه متفاوت ،بی مهری های زیادی را متحمل گشت.
این تلاطم هاوبحران ها باعث شد او از یک طرف خود را "زاده ی اضطراب جهان"بنامد واز طرف دیگر برای تسکین آلام و نوستالوژی فرساینده گریز گاهی بیابد. اوضاع آشفته ی شهر در مقایسه با سادگی و یک رنگی روستا،عشق و نفرتی را در ضمیر و زبان نیما پدیدار ساخت.قبل از ذکر مستندات یاد آوری یک نکته ضروری است و آن این که نیما از نظر روانی به دریایی متلاطم و مواج شبیه تر است تا به یک رودخانه ی آرام،واز نظر کنش و منش نمایی پارادکسیکال و متناقض نما دارد یعنی در یک جا می گوید"دنیا خانه ی من است"و اندیشه ای جهان وطنی دارد،ولی بارزترین نمود عشقی او "یوش"است.به زبانی دیگر وطن ادبی و وطن زیستی شاعرمتنوع ومتفاوت است.
از یک طرف شعر هزار ساله ی ایران را به چا لش می کشد ودرصدد است هنر شعری وزبان و زاویه ی دید آن را امروزینه سازد و با سنت شعری و شعر سنتی به ستیز بر می خیزد و از سوی دیگر ،از روستا و شکار و زندگی و حسرت از دست دادنش دست بردار نیست و به تعبیر جلال آل احمد "...اصلا با ادب شهر نشینی اخت نشده بود،وبه چیزی جز لوازم آن جور زندگی تن در نمی داد...."شیوه و شمائل زندگی روستایی نیما در شهر خود گواه آشتی ناپذیری نیما با شهر،زندگی شهری و متعلقات آن است.
نیما روستا را محل تملق و بندگی نمی داند و می نویسد "هرگز نتوانستم در شهر بمانم و مشغول تملق و بندگی باشم ودر جایی دیگر آن را زندانی می داند که هوای نفرت آوری دارد "زهر در کام من بهتر از قطره ی شربتی است که در این محبس سیاه شهر ،در این هوای منفور به من بدهند."
...زندگی در شهر فرساید مرا
صحبت شهری بیازارد مرا
من از این دونان شهرستا ن نی ام
خاطر پردرد کوهستانی ام...
یکی از وجوه انقلاب ادبی نیما و تئوری های او،زایش هنر به شکل طبیعی بود طبیعی شدن و بودن هنر خود به خود کار را به آمیزش مداوم با طبیعت می کشاند.خاطرات خوش دوران کودکی صفا و صداقت و سادگی زیستگاه شاعر و نگاه طبیعت گرا و ناتورالیستی نیما باعث شد او بوم پرداز ترین شاعر زبان فارسی تلقی گردد آن چه را که طبیعت به او داد وآموخت فراتر از آموزه هایی است که او این جا و آن جا آموخته بود و مرکز ثقل این طبیعت جایی جز یوش نیست. شاید ذکر این نمونه ها ترجمان دلباختگی ازلی-ابدی نیما به روستای یوش و سامانه ی طبیعی و طبیعت آثارش باشد.
کلمه ی وطن را من همه وقت برای همین (یوش)استعمال کردم،چه در شعر و چه در هر نوشته ام.
قلب من خوش است که صاحبش همیشه در انزوا و در دامنه ی کوه باشد.
من یک کنگر وحشی یوش را با همه ی گل های پارک های پاریس عوض نخواهم کرد.
... من خوشم با زندگی کوهیان
چون که عادت دارم از طفلی بدان...
...صد به شهر ارزد، یک روز بهاران در ده.
از پس پنجاهی و اندی ز عمر
نعره بر می آیدم از هر رگی
کاش بودم باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی
می میرم وصد بار پس از مرگ تنم
می گرید باز هم تنم در کفنم
زان رو که دگر روی تو نتوانم دید
ای مهوش من،ای وطنم،ای وطنم و...
این همه ابرازعشق و علاقه ی نیما به زادگاه خویش،هم می تواندمحصول و مصداق رجعتی شاعرانه به دامن امن طبیعت باشد و هم خوشی های تجارب زیستی وشاعرانگی در آن دخالتی چند سویه دارنددر ضمن مام میهن در ذهن وضمیر شاعرانی از جنس نیمایی رنگ توتم وتقدس دارد،هم چنین مفهوم مجازی واستعاری آن را هم نباید نادیده گرفت.
منابع:
1-مجموعه های کامل نیما/به کوشش سیروس طاهباز/انتشارات نگاه/1371
2-نامه های نیما/ شراگیم یوشیج/انتشارات نگاه/1376
3-نیما یوشیج به روایت جلال آل احمد/انتشارات ترفند/1379
تلاجن نام درختچه ای است و در نواحی کوهستانی شمال هم می روید