می خواست «روی ماه خدا» را ببوسد

 دستش نمی رسید

پرده را کشید 

با لعنتی بر هفت جدّ لگد روزگار

 

 

 

تمام دارای اش 

در کیسه ای 

نسیمانه

جا

     به

        جا می شد

دریایی که نصف تلاطم امو اج غرورش

در جهانی نمی گنجد