تبار شناسی روستای نج از منظرهای چهارگانه
چرا روستای ما را «نج» نامیدند؟
تبار شناسی واژه ی« نج» از منظرهای چهارگانه
آن چه می خوانید توضیحات مدخل «نج» است در کتاب منظومه ی تبری «هلمات کر» تازه ترین اثر شعری راقم این سطور که به زودی از طرف انتشارات «تلاجن» چاپ و منتشر خواهد شد. (سپاسگزار دوستانی خواهیم بود که با نقد و نظر خود ما را در تدوین این مدخل یاری خواهند کرد. چشم در راه عنایت دوستان و هم ولایتی های گرامی).
نج (n∂j) از آبادیهای قدیمی و پرجمعیت منطقه ی بلده به شمار می آید که به استناد آثار و بناهای قدیمی دارای ریشه و پیشینه ای بس کهن است. تاکنون در هیچ اثر مکتوب و علمی به تبارشناسی و ریخت شناسی واژه ی نج اشاره نشده است. پیش از پرداختن به این موضوع، ذکر این نکته ضروری است که از منظر زبانشناسی، ساختار واژه ها در گذر زمان ثابت نمیماند و بنا به دلایل متعددی تحوّل مییابد و ممکن است مشمول فرایندهایی چون «مُعرّب»، «مُفرّس»، «مُمال»، «مُصحّف»، «افزایش»، «کاهش»، «ابدال» و «ادغام» شود. با توجّه به ضرورت دقّت در تبارشناسی و ریخت شناسی واژه ها، واژه ی نج را به تفکیک از چهارمنظر زبان مازندرانی، فرهنگ عامه ی روستا، زبان فارسی و اساطیری مورد بررسی قرار میدهیم.
تبارشناسی واژه ی نج از منظر زبان مازندارنی
با توجّه به قدمت روستای نج و قرار گرفتن آن در دل رشته وه البرز، قائل شدن اصل و ریشه ای مازندرانی برای این نام، منطقی و موجّه به نظر می رسد. بر این اساس در ریخت شناسی این واژه، دو نظر میتوان ارائه داد:
الف: واژه ی نج تغییریافته ی واژه ی مازندرانی «نوچ/ نوج» به معنای جوانهی نورُسته است. چند دلیل، ما را بر آن میدارد که این ریخت شناسی را بر سایر نظرات - که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد- ترجیح دهیم؛ نخست آن که یکی از ویژگی های آوایی گویشوران روستای نج، تبدیل مصوّت بلند «و» به نیم کسره (∂) است؛ بنابراین: نُوچ/ نوج ← نِج (n∂j). دلیل متقن دیگر نیز آن است که بنا به یادآوری استاد صدرالدین نجفی، از اهالی فرهیخته ی روستا، در چندین نقشه ی قدیمی به جای واژه ی «نج»، «نوچ» نوشته شده است. سرسبزی این روستا و حاصلخیزی آن نیز این ریخت شناسی را توجیه پذیر می کند.
ب: ممکن است اصل واژه ی نج از «نو» به معنای ناو چوبی باشد. استفاده از «نو» هنوز هم در روستای نج معمول است و از آن به عنوان حوض آب یا جایی برای تعلیف استفاده می شود.
در بررسی واژه ی «نج» از منظر زبان مازندرانی باید به این نکته نیز اشاره کرد که به کسی که اهل نج باشد «نجج» می گویند. در منطقه ی بلده دو پسوند نسبت فعّال وجود دارد که عبارتند از: پسوند «ی» مانند «ولاشدی: اهل ولاشد» و «رزنی: اهل رزن» و دیگری پسوند «ایج» یا «اِج» که در پایان نام روستاهایی چون «تاکر»، «کلا»، «چل»، «یاسل»، «کام»، «ناحیه»، «اوز»، «اوزکلا»، «یوش»، «پیل»، «بل» و «نج» می آید و با توجّه به ساختار کلمه ی پایه، با تغییراتی همراه می شود:
کام ← کمیج / یوش ← یوشیج/ تاکر ← تاکرج/ نج ← نجج
درصفحه ی327 کتاب «فرهنگ پیشوندهای زبان فارسی» از «خسرو فرشیدورد»، پسوند «انج» (ان + -َج) به عنوان پسوند مرکّبِ غیرفعّال مکان معرّفی شده است؛ مانندِ «گرگانج». همچنین به نظر می رسد «ایج» به عنوان پسوند نسبت در زبان مازندرانی با «ish» در لاتین و «ich» در زبان اقوام صرب و کراوات، قرابتی معنادار داشته باشد:
English ← انگلیسی Espanish ← اسپانیایی
تبارشناسی واژه ی نج در فرهنگ عامه ی روستا
بر اساس جستارهای میدانی نگارنده، در میان پیران و اهل سواد و کتاب روستا که در فرهنگ عامه یکی از منابع ارزشمند تلقّی می شوند، دو دریافت و برداشت درباره ی تبارشناسی واژه ی نج وجود دارد که ریشه ی هر دو نظر، دارای اصلی عربی است. البتّه با توجه به قدمت روستا و نیز تغییرات بنیادین و چندگانه ی واژه در این دریافت ها، قائل شدن ریشه ی عربی برای نام آن نمی تواند چندان درست و قابل اعتنا و اعتماد باشد. این دو دریافت عبارتند از:
الف: نج برگرفته از واژه ی «نجات» است به جهت انتسابش به طایفه ای به همین نام که اکنون به نجفی تبدیل شده است. همچنین به جهت این که بن بستی صعبالعبور و دارای کوه های فراوان برای پنهان شدن و در نتیجه نجات یافتن از دست مهاجمان و ایلغار راهزنان است.
ب: از نجیب و نُجبا آمده است؛ یعنی مردمانی پاک و شریف و نجیب. اگرچه شرافت و نجابت اهالی روستای نج از گذشته تا امروز زبانزد مردمان دیار مازندران است، امّا این برداشت پیش از آن که علمی باشد، ذوقی است و نمی تواند مخاطب را اقناع کند.
تبارشناسی واژه ی نج از منظر زبان فارسی
مفروضات زیر که اصلی فارسی دارند نیز میتوانند به ریشه ی واژه ی نج و تحوّلاتی که با کمک دانش زبانشناسی قابل دفاع هستند، نزدیک و پذیرفتنی باشند:
الف:دنج (به معنای جای خلوت و آرام) ← نج. باید توجّه داشت که حذف یک حرف از کلمه تحت فرایند واجیِ «کاهش»، در زبان فارسی بی سابقه نیست. قرار داشتن روستای نج در منطقه ای بن بست و آرام نیز بر قابل تأمّل بودنِ این ریخت شناسی می افزاید.
ب: نوگ (به معنای بلندی، بالا، سر هر چیز) ← نوک ← نج. این تحوّل، نوعی تحوّل اثبات شده در دگردیسی پاره ای از واژگان از زبان پهلوی به فارسی میانه است. همچنین این ریشه شناسی با موقعیّت کوهستانی این روستا و قرار گرفتن در ارتفاعات سازگاری دارد.
ج: در فرهنگ «برهان قاطع» اثر محمّدحسین خلف تبریزی که در قرن یازدهم تدوین شده، مدخلی تحت عنوان «نج» وجود دارد که در ذیل آن چنین آمده است: « نج: به فتح اوّل و سکون ثانی "اندرون دهان" را گویند و به ضم اوّل هم آمده است». این نام با توجّه به تصویر ساختار شرقی- غربی و نیز شمالی- جنوبی روستا، بامسمّا و قابل تأمّل است. ضمن آن که در میان گویشوران این روستا علاوه بر مصوّت بلند «و»، مصوّت کوتاه «-ُ» (ضمّه) نیز به نیمکسره (∂) تبدیل میشود؛ یعنی: نُج ← نِج (n∂j).
دهخدا و معین نیز در فرهنگ لغت خود به نقل از جلد سوم کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران»، اطّلاعات ذیل را دربارهی نج نوشته اند: «دهی است از دهستان میان رود علیا از بخش نور شهرستان آمل. در 50 هزار گزی جنوب غربی آمل در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 800 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار و محصولش غلات و سیب زمینی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است».
هم چنین دهخدا در مدخلی دیگر ضمن آن که معنای لغوی واژه ی نج (با فتح یا ضم اوّل و به معنای اندرون دهان) را از منابع متعدد لُغوی چون برهان قاطع، آنندراج و ناظم الاطباء ذکر می کند، این واژه را مُصحّف «بج» می داند. افزون بر این، دهخدا بیت زیر را به عنوان شاهد مثال برای استعمال «نج» در معنای «درون دهان» ذکر کرده است:
بی مدحت تو هرکه دهان را بگشاید
دندانش کند چرخ برون یک به یک از نج
(معنای بیت: هرکس دهان را بدون مدح و ثنای تو بگشاید، روزگار دندانهای او را یک به یک از دهانش بیرون می کشد.)
تبارشناسی واژه ی نج از منظر اساطیری
دوست پژوهشگر و فرهیخته، استاد رشید محمّدی لیتکوهی که صاحب آثار متعدّد تاریخی و علمی از جمله «تاریخ و جغرافیای سرزمین های غرب آمل» است، در پاسخ به پرسش نگارنده ی این سطور درباره ی تبارشناسی واژه ی «نج» نوشتار قابل تأمّل زیر را با عنوان «نج، نمازگاه مهرپرستان» مرحمت فرمودند. در این جا ضمن سپاس از پیگیری مجدّانه ی ایشان، عین مطلب را جهت اطّلاع و نقد و نظر خوانندگان نقل میکنیم و این نوشتار را با همین مطلب به پایان می رسانیم:
«نج» با دو تلفّظ رایج «نِج» و «نُج» از دو واژهی کوچکتر «نا» و یا «نی» و گاهی با تلفّظ اشتباه و به اصطلاح فارسی ساز، «نُ» یا «نُو» و «ج» تشکیل شده است. از نام آبادی پیداست که مربوط به گذشتهی بسیار دور مازندران میباشد.
کلمهی «نا» به صورتهای «نه»، «نِ» و یا «نی» بر سر نام بسیاری از آبادیهای مازندران خودنمایی میکند و در لغتنامهها چند معنا از آن استنباط میشود: «نی» یا «نِ» به معنی شهر، آبادی و یا دامنه، زیر، پایین و فرو آمده است (حجازی کناری، 1372: 170-169). در کتاب «چند صد نام دریای خزر»، «نا» به معنی کَشتی آورده شده است (عمادی، 1390: 109). امّا در ترجمهی سنگ نوشتهی شهر هگمتانه در موزهی همدان، «نا»، «نی» و «نِ» به معنی سرزمین های وسیع و حاصلخیز کوهستانی ذکر شده است (یادداشتهای نویسنده، موزهی همدان، تیر 1387). «ج» نیز مخفف کمکواژهی انتساب «ایج» میباشد.
از واکاوی و ژرف خوانی این کلمه باید اذعان داشت، ضمن این که روستای «نج» آبادی کوهستانی و پرحاصل میباشد؛ به طور حتم باید گفت: نام این آبادی، یادآور دوران و آداب آیین مهرپرستی و یا میتراییسم مازندران میباشد. زیرا «نا» یا «نی» مخفف کلمهی «ناهید» به معنی ستارهی درخشان است (حجازی کناری، 1372: 171) و در باور دینی مهرپرستان، این ستاره یکی از هفت ستارهی مورد تقدیس و احترام پیروان بوده و «موکل آبهای جهان است» (جنیدی، 1374: 134). «[مهرپرستان] گمان میکردند که سرنوشت هر چیزی را ستارگان معین میکنند و هر کس ستارهای ویژهای دارد که بخت و سرنوشت او بدان وابسته است» (نواییان، 1396: 102). کلمهی ناهید در هنگام نامگذاری نقاط جغرافیایی، به صورت مخفف و با تلفظ «نا» و یا «نی» بر سر نام آبادیها، مراتع و نهرها نمایان میشود.
از دلایل این که نام روستای «نِج» برگرفته از انتساب این سرزمین به ستارهی ناهید و مربوط به دوران مهرپرستی مازندران میباشد، آن است که پژوهشگران ادیان باستانی ایران معتقدند: مهرپرستان و یا میتراییسمها، کوه را بهترین مکان برای پرستش مهر و هفت ستارهی رونده به عنوان نگهبانان خورشید میدانند و «جایگاه مهر در بالای کوه البرز است» (همان: 22، به نقل از آموزگار، 1374: 19). «در رشنیشت از هربرز (البرز) با عنوان کوهی دارای رشتههای بسیار یاد شده است که گرد آن ستارگان و ماه و خورشید دور میزند» (رضا، 1387: 22؛ به نقل از بندهش).
بنابراین با توجه به شرایط طبیعی-کوهستانی این آبادی، به طور حتم میتوان گفت: «نج» یکی از نقاط مقدّس و مورد احترام مهرپرستان بوده است که در آن جا، ستارهی مقدس ناهید مورد پرستش و تقدیس قرار میگرفت و نوعی از نمازگاه مهرپرستان محسوب میشد و شاید این نقطه به خاطر رویت خوب ستارهی پرفروغ ناهید به عنوان یکی از بیشمار پرستش گاه های مهرپرستان انتخاب شد.
آبادیهای «ناحیه» یا «نایه» در بلده، «ناتل» در بخش جلگهی نور، «نَوا» یا «نِوا»، «وانا»، و «گَرنا» در لاریجان، «وازنا» [واز امروزی] در ارتفاعات چمستان، «پَرِنا» [پَرِن امروزی] در ارتفاعات جنوبی آمل، «وَرزَنه» یا «وَرزَنا» در فیروزکوه و «سی نِوا» در رامسر از نمونه آبادیهای مازندران است که به عنوان نمازگاههای مهرپرستان محسوب میشود و از لحاظ نامواژه، با کلمهی «ناهید» هم نژادند.
منابع:
- جنیدی، فریدون. (1374). زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایهی گفتارهای ایرانی. چاپ دوم، تهران: [مولف].
- حجازی کناری، سیّد حسن. (1372). پژوهشی بر نام های باستانی مازندران. چاپ اوّل، تهران: روشنگران.
- رضا، عنایت. (1387). نام دریای شمال ایران. چاپ اوّل، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی.
- عمادی، عبدالرحمان (1390). چند صد نام دریای خزر. چاپ اوّل، تهران: آموت.
- نواییان، میثم. (1396). میتراییسم در شمال ایران. چاپ اوّل، تهران: فرهنگ ایلیا.