ساده تر از سلام       

                                   یادی از سلمان هراتی

        سلمان هراتی از شاعران بنام و از پیشگامان صاحب سبک شعر انقلاب وادبیا ت پایداری است .او در هفتم فروردین 1338 در" مزر دشت تنکابن" متولد شد .فوق دیپلم هنر را ازتربیت معلم تهران دریافت کرد و باعلاقه و عطشی استسقا یی به معلمی پرداخت . در نقاشی و عکاسی و موسیقی دستی داشت.حدود سا ل های (50 و51 ) خرقه ی شعر را بر تن کرد. وبا سرعتی ناباورانه که ریشه در مرگ آگاهی او داشت ،  به سمت  قله های شعر حرکت کرد و  صدا و سبک خود را در عرصه ی شعر انقلاب به ثبت رساند .

         هراتی از نخستین کسانی است که با دریافت ضرورت زمان به حلقه ی شاعران انقلابی در حوزه ی هنری پیوست و همگام با زنده نامانی چون قیصر امین پور و سید حسن حسینی و... ، هنر شعری خود را به خدمت انقلاب درآورد.

       سلمان  درنگی شقایقی داشت،  همچون  جوانه ای در بهار شکفت ، غنچه بست و گل داد و  سرانجام درپاییز (1365 ) در غروب غمناک جمعه ای در حالی که عازم روستایی محروم در"لنگرود" جهت تدریس بود در یک حادثه ی رانندگی کبوترانه  از این خاکدان پر گشود

      هراتی شاعریست، شمالی، مردم گرا، روستایی، هم ذات با سیلی خوردگان و پابرهنگان، انقلابی،آرمانگرا،ساده و صادق،اثرگذار اما گمنام و ...

     سرنوشت سلمان چیزی شبیه سرنوشت نیماست، نیما اول جهانی شد، بعد وطنی و استانی، سلمان اماهنوز هم در دیار خود غریب است. و اگر نبود تلاش هرازگاهی یاران حوزه ی هنری سلمان، بعید نبود که او را واقعاً «هراتی» بدانیم  

       لابد شنیده اید«شاندروپتوفی» با همین ویژگی های هراتی ( سرایش اشعار انقلابی و وطنی و پیکار در جنگ استقلال جویانه ی مجارستان و مرگ در بیست و هفت سالگی) شاعر ملی مجارستان شد.  

      برای دسته بندی مطلب،چند تشخص شعری سلمان را با توجه به آثار منتشر شده اش تقدیم می کنم به او که( دلگیر از همیشه ی تاریکی / فریاد را/ از منتهای گلویش عبور داد / و بذر عشق را / به نیت تقوی / به خاک ریخت ...1

      یک : سلمان هراتی پس از نیما اثر گذار ترین شاعر مازندرانی است،اگر چه شاعران بزرگی چون دکتر حسن هنرمندی، محمد زهری، جمال شهران و ... از مازندران برخاسته و دفتر و دیوانی را برگنجینه ی ادب گران سنگ ایران زمین افزودند، اما هیچ کدام توفیق تاثیر سلمان هراتی بر شعر و شاعران استان و خارج از استان را نداشتند . سلمان توانست، با اتکال به استعداد و یافته های ادبی و بینش و باور اعتقادی خود در شاخه ای از شعر( شعر انقلابی، ایدئولوژیک و اعتقادی) قابلیت قابل ملاحظه ی خود را به اثبات برساند. شایداو تنها نماینده ی دیارش در عرصه ی ادبیات پایداریست و این منزلت را باید ثبت کرد و ارج نهاد. قرار گرفتن در متن دوران خفقان، التهابات انقلاب، جتگ و شور آتشناک جوانان و ... و همچنین تربیت ایمانی و اعتقادی باعث شد سلمان با چشم باز به جرگه ی شاعران انقلاب بپیوندد و به اصلی ترین موضوع اجتماعی عصر خویش، ژرف کاوانه بنگرد و شاعرانه به تصویر بکشد. این دست از شعرهای سلمان سرشار معنویت ، آرمانگرایی و تقدس شهادت و پایداریست و... است

دو : سلمان هراتی اگر چه از منظر زبانی و بینش شرقی - عرفانی و طبیعت گرایی و بوم پردازی تحت تاثیر فروغ ؛سهراب سپهری و نیما قرار گرفت. اما به راحتی توانست، غبار تقلید را از آثار خود بتکاند. از فروغ زدگی و سهراب گرایی در آثار او خبری نیست ،ماحصل کار سلمان سبکی شد که باید آن را پی ریزی یا ره گیری شعر آسان انقلاب نام نهاد. ردپای این صداقت و بی پیرایگی در آثار شاعرانی که بعد از وی به خصوص ( در حوزه شهر انقلاب) هم چنان می سرایند، نمایان است.

سه : زبان شعر سلمان زلال و ته نشین شده است و به زبان معیار و محاوره نزدیک، اگر فروغ و سهراب را از لحاظ انعطاف و نرمی زبان در یک طرف و نیما را به لحاظ درشتناکی و آرکایسم در طرف دیگر قرار دهیم «زبان سلمان ، تلفیق استادانه ای از نیما وسهراب است و در واقع یک زبان منحصر به فرد به حساب می آید، در شعر سلمان طبیعت شمال به گونه ی ملایم تری نسبت به نیما جریان دارد و ترکیب سازی ها و ایجاد فضای ملموس در شعر او باور پذیرتر و واقعی تر از سهراب اند ». 2،

      دریا، جنگل ، کوه و علف و ... در شعر سلمان چندین گام به حقیقت شان نزدیک ترند و این چیزی جز  نقب به ذات و عمق پدیده ها و موشکافی شهودانه ی شاعر نیست، سلمان به عناصر زیبایی سخن چندان گردن نمی دهد، اسطوره های سلمان عموماً مدهبی، آیینی و متعارفند و استعاره های او هم همین طور، لذا صداقت و سادگی ، ودر عین حال ژرفای اندیشه های او غبطه آور و رشک انگیز است. به عبارت دیگر سلمان استراتژی سهل و ممتنع را در اکثر اشعارش رعایت کرد  ،انگار واقع گرایی و ساده سازی گزاره های شعری او عمدی است.

چهار: ویژگی دیگر سلمان « خودآزمایی» اوست، چه درحوزه ی فرم و چه در حوزه ی مخاطب، او اکثر قالب های متداول شعری ( غزل، مثنوی ، رباعی ، دو بیتی، چهار پاره ، شعر نیمایی و سپید) را تجربه کرده است و از طرف دیگر مخاطبان سلمان از کمیت بیشتری برخوردارند چرا که او علاوه بر شعر بزرگ سال، برای نوجوانان هم شعر سروده است کتاب «از این ستاره تا آن ستاره» مجموعه شعر صمیمانه ی او برای نوجوانان است و انصافاً توانسته است با رعایت ویژگی ها و مطالبات این گروه سنی، مجموعه ی قابل قبولی را ارائه نماید.سلمان در اندیشه و محتوای آثار تعصبی ویزه دارد. مضمونه های تکراری در آثار او فراوان است او اهل « توتم» و « تابو» ست، اما در فرم شعر بازتر عمل می کند، تعدد قالب ها، بیانگر این است که سلمان درصدد کشف توانایی های خود است و همچنین به عنوان یکی از شاعران معاصر به فقر ادبیات کلاسیک این سرزمین در عرصه ادبیات کودک و نوجوان پی برده بود، او ضمن سرودن شعر برای کودکان که خود امتیازی است، به سرایش اشعار با محتوای انقلابی – اعتقادی برای این دست از مخاطبان پرداخت و جزء طلایه داران اعتقادی – آیینی شعر نوجوان محسوب می شود.

پنج : ویژگی دیگر سروده های سلمان، انعکاس و تبلور طبیعت زیبا و راز آمیز مازندارن است. به عبارت دیگر، کلید واژه ی بسیاری از سروده های سلمان برآمده از محیط بالش و رویش خود اوست این بوم پردازی از چند وجه قابل بررسی است. اولاً کاربرد عناصر بومی محیط مثل جنگل ، دریا ، کوه ، شالی، ابر و باران و ... و دیگر بازتابش واژگان بومی و محلی در شعر، چیزی که تا قبل از نیما، « تابو» بود. کلماتی چون ( تو مجار، کله چال، بالو، ولگان، گالش کرزل و کرچل و غیره ) که سلمان از کاربرد آن چون خلف راستین خود نیما، باکی ندارد و به غیر شاعرانه بودن این عناصر نمی اندیشد. نکته ی دیگر، بازتاب ضرب المثل ها و فرهنگ و باور مردم مازندران در سروده های این شاعر است. مثل « آب در سمار کهنه ریختن » که فارسی شده ی مثلی مازندرانی است و بیانگر یادکرد خاطره ها و صحبت از گذشته های دور است و یا در شعر من هم می میرم آنجا که  می گوید : من هم می میرم / اما نه مثل حیدر / که از کوه پرت شد / پس گرگ ها جشن گرفتند / و خدیجه بقچه های گلدوزی شده را / در ته صندوق های پنهان کرد 3...دقیقاً به نوعی از رفتار رایج این سامان در همدردی همسایگان و اهالی آبادی با صاحبان عزا اشاره دارد « بقچه های گلدوزی شده » نماد شادی ها و سرخوشی هاست و پنهان کردن آن یعنی ابراز همدردی و تسلای خاطر بازماندگان که متاسفانه امواج مدرنیسم، این سنت ها و هنجارهای پسندیده را مغشوش ساخته است.

شش: تشخص دیگرشعر سلمان، نرم گریزی در کاربرد و یا جسارت در استخدام واژه های غیر شعری مهر باطل زد،او هم مثل بسیاری از شاعران معاصر، بر کارت واژه های غیر شعری مهر باطل زد و حضور بسیاری از واژگان امروزی و غریب الاستمال در شعر را معمول ساخت کلماتی مثل ( نوبل، ماری جوانا ، کوکتل مولوتف، دایناسور، والبوم ، کاپیتالیسم، طاق نصرت ، آجیل ، آرشتیکت ، کلکسیون ، کوما ، پیپسی، شوفاژ، شومینه، ویترین و ...)

     اما کاربرد زیاد این نوع از واژگان مثلاً در شهر « دنیا در باتلاق تقلب » کفه ی شعر را به سمت تیرهای ژورنالیستی سنگین می سازد، اما این جسارت ، هموار ساختن راههای ناهمواری است که از گذشته های دور، به یادگار مانده است.

       هفت : شاخصه ی دیگر شعر سلمان ، محور قرار گرفتن عنوان شعر است که باعث پیوند ارگانیکی در طول و عرض اثر و ایجاد شبکه ی تناسب در کلیت اثر گردد.

     « بارش بی وقفه ی » واژگان از یک جنس از اختصاصات شعر اوست که بعدها در شعر شاعرانی از سلک سلمانی، خوش تر درخشیده است. مثلاً در شعر « گالش» ( دامنه، کوه ، چشمه ، رمه ، آویشن ، دره، گرگ، کوچ، خنجر، بیابان و ..) باعث یک دستی ویژه ی شعر می گردد، و یا مثلاً در شعر « جریمه» واژگان ( دبستان ، دفتر، مشق های خط خورده، سیاه، زنگ حساب و جریمه) شبکه ی تناسبی را در طول شعر به وجود آورده است. این کارکرد در فهم مخاطب از فضا و پیام و محتوای اثر، اثر بسزایی دارد.

هشت :برجستگی دیگر شعر سلمان، تاثیر شغل ،یعنی معلمی او بر سروده هاست بخصوص شعرهایی که برای نوجوانان سروده است ، او در کتاب « از این ستاره تا آن ستاره » این وجه را به شایستگی نمایانده است و با روان شناختی زیرکانه ای شعرهای اجتماعی و اعتقادی خود را با واژگان محوری ترین دغدغه های نوجوانان ( درس و مدرسه) و دلبستگی های آنان بیان می کند، تعدد و تکثر این گونه سروده ها در کارنامه ی ادبی سلمان آنقدر چشمگیر است که می توان  فصلی تحت عنوان « سروده های مدرسه ای سلمان » برای او منظور ساخت.  مثلاً : دفتر کوچک نقاشی من / داخل هر برگت / طرح یک موج کشیدم با رنگ / گفته بودم شاید / بتوانم دریا را بکشم / آه افسوس نشد/ دفتر کوچک نقاشی من / برگ های تو کم است / موج اما بسیار 5....

و یا : زندگی ساعت تفریحی نیست، که فقط با بازی / یا با خوردن آجیل و خوراک / بگذرانیم آن را / هیچ می دانی آیا / ساعت بعد چه درسی داریم / زنگ اول دینی / آخرین زنگ حساب 6 ....

و یا : زندگی در شهر ماشینی است / بستگی دارد به بنزین / بستگی دارد به نفت / زندگی در روستا اما / بستگی دارد به اسب/ ساده و خوش رنگ 7...

جوانی و شور ا نقلابی سلمان از او شاعری حساس، صریح، آرمانگرا و ستیزنده و مطلق اندیش ساخته است. تقبیح تمام وجوه مدرنیسم و اصرار بر دو قطبی بودن هر چه هست ( سیاه و سفید)و قرار دادن اسم های شهلا و کیومرث در مقابل خدیجه و عبدا... در شعر ( زمزمه ی جویبار) بیانگر همین حساسیت و آرمانگرایی اوست. سلمان مثل همه ی آزادی خواهان امید زیادی به انقلاب بسته بود و نتیجه آن را یک جامعه ی ایده آل با حاکیمت مطلق معنویت بدون هیچ گونه رنگ و نیرنگ انتظار می کشید.

« اگر زنده می ماند – که کاش چنین بود – یقیناً صراحت و دردمندی اش او را به اصطکاک شدید با کجروی ها می کشاند».8

اکنون سلمان نیست ، اما صدای او که از حنجره ای مظلوم و نوشکفته برخاسته، وجود دارد. شعر سلمان باید براساس فرهنگ حاکم و دغدغه ی شاعران ادبیات پایداری روزگارش نقد شود. سلمان جامعه، مردم، ظلم ستیزی، صداقت، صراحت و سادگی را فراموش نکرده بود، امیدوارم که فراموش نشود

 پانوشت ها :

1-     سلمان هراتی / دری به خانه ی خورشید / ص 19

2-     گل چه پایان قشنگی دارد/ ص 122/ سعید بیابانگی .

3-     سلمان هراتی / دری به خانه ی خورشید ص 13

4-     تعبیر از افشین علا/ شاعر کودک و نوجوان

5و6و7 – سلمان هراتی / از این ستاره تا آن ستاره.

8- برگزیده شعر جنگ / حسن حسینی / ص 74.

منابع:

1-     از آسمان سبز/ سلمان هراتی / حوزه ی هنری / چاپ دوم 1376

2-     دری به خانه ی خورشید / سلمان هراتی / سروش / چاپ اول / 1368

3-     گزیده ی شعر جنگ و دفاع مقدس / حسن حسینی / سوره ی مهر / چاپ اول 1381.

4-     گل چه پایان قشنگی دارد ( یادمان سلمان هراتی) / به کوشش محمدرضا عبدالملکیان/داستان سرا/ چاپ اول 1383.

5-     بررسی شعر دفاع مقدس / علی مکارمی نیا/ ترفند / چاپ اول 1383

                  چون فرودشتابان فواره بر خاک        

                                یادمان سلمان هراتی                         

              میلاد ومرگ سلمان، میلاد ومرگ احساس و عاطفه بود  تولدی که با شکوفایی و نوزایی طبیعت ،جوشانی چشمه ها ونفس های ناز زمان وزمین و...همراه بودو مرگی که درست در  بیست و هفت سال  بعد، در غروب غمناک جمعه ای پاییزی، در پیش چشم همان درخت، کوه و دریایی که شاعر با وسواسی لطیف و فرزندانه به آن ها می نگریست اتفاق افتاد. ماشین تابوت مرگش شد و دره او و همراهان را به کام کشید.

     همه چیز در مورد سلمان هراتی به سرعت می گذرند، هم عقربه های ساعت عمرش که در 27 سالگی خوابید و هم روزگار نبودنش (این را در مقابل کارهای نکرده می گویم).  

سلمان 27 سال زندگی کرد و رد روشنی از شعر و شعار که عموما برخاسته از جهان بینی دینی اوست و عطری ایدئولوژیک، انقلابی، بومی و طبیعی دارند، بر جای گذاشت.

     او از« آسمان سبز1 » آمد،« دری در خانه ی خورشید2  » گشود و » از این ستاره تا آن ستاره  3 » را در بیداری، فریاد گری و مرگ آگاهی زیست.

    سلمان در هفتم فروردین 1338 در مزردشت تنکابن متولد شد، فوق دیپلم هنر را از تربیت معلم تهران گرفت و به معلمی پرداخت. در موسیقی، عکاسی و نقاشی دستی داشت. از سال 50 و 51 خرقه ی شعر را بر تن پوشید، و با سرعتی عجیب که نشان از واقعه ای ناباورانه داشت، ادامه داد.در سال 1361 ازدواج کرد و سرانجام در نهم آبان ماه 1365 در حالی که می رفت مهربانی هایش را بین دانش آموزان روستایی محروم در لنگرود تقسیم نماید، در یک حادثه ی رانندگی جان سپرد. در حالی که چشم های زیادی به ساز و آواز شاعرانه اش چشم دوخته بودند، در حالی که سری پر شور و شعر و دلی سرشار از عشق و شدن را به همراه داشت.  

    سلمان در کلیت آثار خود، شاعری است ایدئولوژیک و متعهد که در یک دست تفنگ دارد و با آن رنگ و نیرنگ را نشانه می رود و در دست دیگر، گل سرخی دارد که به هر کس که بخواهد، خاکسارانه تقدیم می کند. « او سبد و سیب ها و انارهای سهراب را به میرزا کوچک بخشید و تفنگ میرزا کوچک را به سهراب سپهری داد.»  4

     کلید واژه های شعر سلمان اگر چه انقلاب، شهادت ، آموزه های اعتقادی ودینی وعناصر طبیعی است اما مرگ ومعاد و تعابیری از این دست در اکثر آثار سلمان به عریانی خود را می نمایاند مرگ در آثار سلمان به اندازه ی زندگی جریان دارد، او از منظر جهان بینی اسلامی و دینی به مرگ می نگرد، مرگی که « اشارتی است به حیاتی دیگر»بنابراین به دنبال شدنی د یگر است و تب تند گذشتن و رسیدن دارد.

      در ادبیات معاصر چند تن را می شناسیم که در غنچگی پرپر شده اند در حالی که به گواهی آثار، چشم انداز درخشش روشنی داشته اند، یکی پروین اعتصامی، دیگری فروغ فرخزاد و سومی سلمان هراتی، اما جوان مرگی و مرگ آگاهی سلمان از نوع دیگرست.

      انگار، سلمان با چشمی مرکب و مسلح تقدیر خویش را رصد کرده بود، و به همین دلیل گام ها را بلندتر برمی داشت، مرز و مسیر خود را بی هیچ  تسامحی مشخص کرد. و به  اصلی ترین موضوع روزگار خود یعنی انقلاب  ، جنگ ، ستیز سنت و مدرنیته و تقابل غرب و شرق و... پرداخت .حرف او از مرگ، از جنس حرف و سخن و سرودن شعر برای سنگ مزار نبود بلکه ادراکی بود شهودی – عرفانی  که از سر تشنه کامی و دل سپردگی به آن پی برده و هر چه به آن غروب غمناک نزدیک تر می شود، کلامش به صراحت خود مرگ، معنادار تر می گردد.

     من طنین این بیت عاشقانه ی مولانا را در جای جای سروده های سلمان می شنوم

    مرگ اگر مرد است گو نزدیک من آی/تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

      بودن ضرورتی است، چنان که زمستان، ومرگ ضرورتی تر، آن سان که بهار...5

    و یا ؛ با من بیا/ به نظاره ی هزاره ی آوار/ و ببین، پایان زندگی/ چقدر مستند است6

     و چه مرگی از مرگ سلمان مستندتر که حتی نوع ، زمان و مکان آن را واگویه کرده بود.

       دنیا آتشکده ی موقتی است/ تا من و تو / در آن بنشینیم/ نه عبوس/ که چون ققنوس/ دوباره شدن را/ و به امید دیداری در نا کجا/ مرا این معنی، با غروب مانوس کرده است. 7

       سلمان در کتاب اولش که در سال 1364 منتشر شد، می نویسد ای دل / بر خیز تا برای رفتن فکری بکنیم/ احساس می کنم که از هوای سفر سرشارم/ دلم هوای رسیدن دارد. 8

      او پس از مجموعه ی اول، علی رغم این که از نظر زبان، بیان و تاملات شاعرانه متفاوت می شود و خود را از شعارزدگی به وادی شعر می کشاند، دست از سر مرگ بر نمی دارد و این کلید واژه، هم چون پاندول ساعتی در طول وعرض سروده هایش در جریان است.  

... گفتم ای دل/ مشو غافل از مرگ/ دست دلبستگی را رها کن/ خویش را دست این هرزه مسپار/ آخر این جا نشستن دوامی ندارد.9

    و یا  ،زندگانی درنگی است کوتاه/ چون فرود شتابان فوراه بر خاک ...10

     و یا ،عمر، لحظه ایست / از برآمدن/ تا به آخر آمدن/ و در این میان/ کار ما شکفتن است...11

     در همین کتاب دری به خانه ی خورشید است که به آن شهود شگفت آور اشاره می کند (شعر من هم می میرم را می گویم که در نوع خود به لحاظ صداقت بیان ، زمان ، مکان و نوع اعتراف،ودر مجموع تعبیر ابژه ی یک پیشگویی شاعرانه، بی نظیرترین اثر در میان دفتر های زمانه است) اسامی افراد در این شعر، و سنت های موجود به اضافه ی عناصر طبیعی در آن نظیر کوه، درخت، آغل، اسب و غیره بیانگروقوع آن حادثه در محل زندگی یا کار او (مازندران یا گیلان)است.

      او همچنین در نامه ای به برادرش می نویسد« ... شعر آفتاب زندگی است، مرگ من در راه است و خواهد رسید» 12

      تاثیر سلمان از شاعرانی چون نیما،اخوان، شاملو،فروغ،سهراب سپهری ،موسوی گرمارودی و طاهره ی صفارزاده غبر قابل انکار است. اما رد روشن تری از فروغ و سهراب را می توان در آثار او یافت، شاید به علت همین تاثیر ،ارادتی ویژه به این دو شاعر داشت، یک بار در سال های دانشجویی، به مزار فروغ رفت و آخرین سفرش را به کاشان و سلام و خداحافظی با سهراب سپهری اختصاص داد. شاید به این دلیل بود که ته جرعه ی تاثیر نگاه و عرفان سپهری در جام جانش باقی بود. همسرش درباره این سفر می نویسد«... خاطره ی خوبی که از سلمان دارم، همان تنها سفرمان به کاشان است، آخر های شهریور 1365 بود که با هم به کاشان رفتیم. در طول این چند سال که با هم بودیم، این قدر سلمان را خوشحال ندیده بودم، سر قبر سهراب که رفتیم سلمان به دوستش گفته بود که ممکن است همین روزها برایم اتفاقی بیفتد مرا بیاورید همین جا دفن کنید حادثه درست در یک ماه و نیم بعد اتفاق افتاد »13

    و اینک به علت طولانی نشدن این مقاله بخش هایی از شعر معروف »من هم می میرم« سلمان راکه سند پیش گویی و مرگ آگاهی آگاهانه ی اوست، می خوانیم. سلمان جوان در این اثرزمان ،مکان،ونوع مرگ خویش را به روشنی پیش بینی می کند

من هم می میرم/ نه مثل غلامعلی/ که از درخت به زیر افتاد.../ من هم می میرم / نه مثل گل بانو که سرزایمان مرد/ من هم می میرم/ نه مثل حیدر/ که از کوه پرت شد.../ من هم می میرم/ نه مثل فاطمه از سرماخوردگی.../ من هم می میرم/ نه مثل غلامحسین/ از مار گزیدگی.../ من هم می میرم/ اما در خیابان شلوغ/ در برابر بی تفاوتی چشم های تماشا/ زیر چرخ های بی رحم ماشین/ ماشین یک پزشک عصبانی/ وقتی از بیمارستان دولتی بر می گردد/ بعد دو روز/ در ستون تسلیت روزنامه/ زیر یک عکس 4×6 خواهند نوشت ای آن که رفته ای.../ چه کسی سطل های زباله را پر می کند؟ 14

پانوشت ها:

1-مجموعه شعر سلمان/ چاپ اول/ 1364

2- مجموعه شعر سلمان / چاپ اول/ 1367

3- مجموعه شعر سلمان/ برای کودکان و نوجوانان

4- گل چه پایان قشنگی دارد/ انتشارات داشتان سرا/ چاپ اول/ ص 55/ قیصر امین پور

5- شماره های 5 و 6و 7و 8 از مجموعه از آسمان سبز

6- شماره های 9و 10و 11 از مجموعه دری به خانه ی خورشید.

7- گل چه پایان قشنگی دارد / ص 31

8- همان منبع ص 22

9- از مجموعه در ی به خانه خورشید / انتشارات سروش / چاپ دوم/ صص 13و 14

منابع

1-از آسمان سبز/ چاپ دوم/ حوزه هنری  1376

2– دری به خانه ی خورشید/ انتشارات سروش / چاپ دوم1368.

3- بیدارتر از صبح/ یادمان سلمان هراتی/ حوزه هنری/ چاپ اول 1377/ نوشته سید ضیاءالدین شفیعی

4- گل چه پایان قشنگی دارد/ یادنامه ی سلمان هراتی/ انتشارات داستان سرا/ چاپ اول/ 1383

5- بررسی شعر دفاع مقدس/ علی مقارمی نیا/ انتشارات ترفند/ چاپ اول 1383.