حضرت زینب الهه ی ایثار  مقامت است

این مثنوی از علی موسوی گرما رودی هم زیبا ترین شعری است که در ستایش زینب ( س) خوانده ام با برجسته سازی وجه حماسی

روشنی صبح بدون شبی 

حیدرکراری اگرزینبی

 

وام گذار لب تو راستی

گفتی و چون شعله به پا خاستی

 

بانگ رسای تو ستم سوز شد

کشته ی مظلوم تو پیروزشد

 

خواست که غم دست تونبرد ولی

غم که بود در بردخت علی

 

قامت تو قامت غم راشکست

دخت علی رانتوان دست بست

 

ای دل دریا دل دریای تو

عرش خدا میزل وماوای تو

 

دختر خورشید خدا برزمین

خواهر آزادی و فرزند دین

 

آن چه تو کردی ده صف کربلا

کرده ی مخلوق بود یا خد

ا

آن همه خون خوردن چون گل شدن

دشت خزان دیدن وبلبل شدن

 

دیدن خورشید،ذبیح از قفا

بازستادن چو فلک روی پا

 

جان تو گلخانه ی عشق خداست

جای چنان چون تو زنی کربلاست