یک نفر
یک نفر دست دلم را به تو پیوند زده
چینی شعر مرا با نفست بند زده
جان که در پیله ی تنهایی خود می پلکید
با صمیمانه ترین زاویه لبخند زده
خزر خاطرم « آرامش توفانی » یافت
موج هایی به بلندای دماوند زده
روی هر درّه که در باور من بود ، پلی
از همین پنجره تا پیش خداوند زده
حرفی از جنس عسل های بهارانه ی لار
بر خلاف همه ی آن چه که گفتند، زده
ساده تر
این که مرا برد به رویایی عشق
و به دریایی ترین حادثه پیوند زده.
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 18:37 توسط shivan_noori
|