پاییزانه
لونه خالی، شاخه سرشار غمه
مشق پاییز درختان ماتمه
باد می پیچد، رها، مغرور ومست
فصل درگیری بغض و آدمه
سال ماهی مانده ام کنج کویر
سال سگ لابد که قحطی غمه !!
تنگ های تشنه سر بر آسمان
داروگ هم هر چه می خواند کمه
حالی ازماها نمی پرسی عزیز!
دست های بسته ما ند واین همه...
تا تو آیا چند قاره فاصله است
همچنان این جاده پر پیچ وخمه؟
قتل عام آرزو ها تا به کی ؟
تا کجا چشم انتظاری مرهمه؟
باز... می بینم پرستو کوچ کرد
باز... اخم پنجره ها درهمه
+ نوشته شده در جمعه چهارم آبان ۱۳۸۶ ساعت 12:11 توسط shivan_noori