طرح ها
□ طرح ها
هنوز در کوچه های کودکی
جریان دارم
با اسب چوبی بی خیالی خود
ای باد بازیگوش !من ادامه بادبادک ها ی خود بودم !
♣♣♣
دل دل نکن دل من
باد
روزی بر خواهد گشت و
بر باد رفته ها هم
شاید
♥♥♥
بازی که تمام شد
حسرت گل های نزده را شماره می کنم
انگار
همه چیز من ناتمام
تمام می شود
♣♣♣
دست ها داس شده اند و
دایره ها
دیوار
وهیچ کس جز ماهی حق نمک را نگه نداشت
♣♣♣
بر کنگره ی این کوه
کلاغی اگر بودم
هرگز
خیس و خسته به خانه نمی رفتی
♣♣♣
زنی که با سبدی سیب می آید
چقدر شبیه حواست !
لعنت بر شیطانی که تو باشی
♣♣♣
فقط
گناه فاصله بود
من این سوی آواز و
تو
آن سوی انتظار
خرج صبوری
راه
و نگاه شده ایم
♣♣♣
پسرم
صبح به صبح کوه می کشد
و زنم
تکه ای آسمان روستا
سیب
سفر
سادگی، دو سه مشت آب آبی و زلال
و هوای دست نخورده را
ومن گواهی می کنم
تنها ((فروغ)) نبود
که تنفس هوای مانده ملولش می کرد
♣♣♣
گاهی
هر؟
رازیست تا سپیده ی دیگر
وهر ...
سال نمای صبوری
من
در باغی که تو خواهی ساخت
دست هایم را برای همیشه وقف پرنده خ خواهم کرد
♥♥♥♥
ای جدول ناتمام زندگانی ام
آخرین خانه ی تو
با کدام حرف و هجا
با کدام حادثه
کی
پر خواهد شد؟
تلاجن نام درختچه ای است و در نواحی کوهستانی شمال هم می روید