این فرزند خوانده را دریابید   

                       ضرورت تجدید حیات درس انشا در مقاط مختلف تحصیلی

فریاد مظلومیت و فراموشی  درس انشا، در مقاطع مختلف تحصیلی، نخستین باری نیست که از حنجره این قلم برمی خیزد، بلکه دل سوختگان بسیاری با نگاه و نظری علمی، عمیق و آسیب شناسانه برای جلوگیری از حذف و میراندن این ماده ی درسی و تبعات نامبارکش این جا و آن جا نوشته و نهیب زده اند. اما در همچنان برپاشنه ی بی توجهی و بی مهری برنامه ریزان و سیاست گذاران آموزشی می چرخد و علیرغم همایش ها و انعکاس نارسایی ها، سال هاست طرحی نو د رنگرفت و روحی تازه در کالبد بی رمق این ماده درسی دمیده نشد .   اگر چه بسیاری از طرح ها و برنامه های به اصطلاح کارشناسی شده، قبل از آنکه جوجه ای از تخمشان درآوردند به بایگانی سپرده شدندو اگر چه در برنامه های آموزشی کلان نگری لازم وجود ندارد و نوعی برخورد سلیقه ای با آمد- شد دولت مردان و عوامل فرهنگی در نظام آموزشی ما اعمال می شود و بیلان زدگی اصل و مبنا قرار می گیرد و مثلاً چاره ی عالمانه ای برای رشته های حساسی مثل هنر و ورزش صورت نمی گیرد ، اما ادبیات در این بازار کهنه ندانم کاری ها، مظلوم ترین است و در میانه شاخصه های ادبیات مدرسه ای و دانشگاهی، درس انشا سرگذشتی غریب و غم انگیز دارد.

البته بی انصافی است تمام ندانم کاری ها و بی مهری ها را به سیاست گذاران آموزشی نسبت دهیم، زیرا بسیاری از کسانی که بر شاخه نشسته اند خود بن و ریشه را می برند، و این حدیثی است که دانم و دانی و نیازمند تکرار نیست.

متاسفانه برنامه ریزی های یک بام و چند هوا درمورد درس نگارش و انشا مدت هاست بر شعار بحق و واقع گرایانه ی « انشا  مادر درس هاست» ، خط بطلان کشیده است. بی اعتنایی به درس انشا درمقطع ابتدایی و راهنمایی و حذف عملی آن در دوره ی متوسطه و دانشگاه ( حتی در رشته های تخصصی ادبیات) ، توهم نوعی طراحی خلاقیت ستیزانه و یا رفتار ضد کارشناسی را در ذهن تقویت می کند، قصد مرثیه خوانی بر پیکر نیمه جان درس انشا را نداریم هدف برشماری برخی از موارد اهمیت درس انشا، باید ها و شایدها و گوشزد نمودن تبعات حذف و بی اعتنایی به این ماده درسی است.

انشا « خلق کردن » ، « به وجود آوردن » ، « آفریدن » « آغاز کردن »،« ایجاد کردن »،                « ساختن » و ... است.1 جویباری است که از سرچشمه های خلاقیت فرد جاری می گردد. محصول لب ریزی و سرریزی ، انباشت و کاربست است. مرحله ی « برداشت» است، برداشتی که بی تردید  کاشت» و « داشت» را باید پشت سر بگذارند، آفرینشی که حاصل تفکر، تجزیه و تحلیل، طبقه بندی، فعال نمودن قوای حسی و ادراکی ، خوب دیدن ، خوب شنیدن ، خوب خواندن و ... است و می تواند پویاترین بخش ادبیات تلقی گردد و « چه بسا همه ی ادبیات است».2

برخلاف دستور ، قواعد نگارش، آرایه های ادبی، عروض، املا و غیره که علومی مصرفی هستند و راهکار جدیدی را بر نمی انگیزانند. انشا درس تولیدی است . تولیدی که می تواند گذشته را بازخوانی کند، حال را با عینک عقل و احساس ببیند و طرحی برای زندگی و درمان آلام آینده باشد و اهمیت آن دقیقاً در هیمن جاست. البته اگر در همه جهات جدی گرفته شود.

منظور از همه جهات ( از طرح موضوع تا انعکاس آن به برنامه ریزان تا مطالعه کارشناسی و مبنا قرار گرفتن آن درملاحظات و سیاست گذاری های خرد و کلان برای فرد و جامعه است) این پروسه مطلوب ترین و ایده آل ترین هدف نوشتارهای خلاقانه است. چرا که پاسخی است از سر تدبیر و تعقل به یک سوال یا یک مسئله طرح شده و یا فروگذار مانده برای فردی که می نویسد و یا جامعه ای که در آن زندگی می کند.

هر نوشته ای که محصول مولفه های انگیزشی باشد و در اثر تحریک و تحرک ذهن و در بستری از خلاقیت و نوزایی تولد یابد، نوعی ابداع و اختراع است و یا می تواند به آن منجر شود. مگر غیر از این است که هر ابداع و اختراعی محصول تفکر و تعقل و یا تخیل و رویاست و پاسخی است به یک پرسش مقدر که ابتدا در پرده ی ذهن و ضمیر نقش می بندد و بعد در فضای مادی پیرامونی عملیاتی می شود، به کارگاه و آزمایشگاه و ... کشانده می شود، صیقل می خورد، جرح و تعدیل میگردد و به عنوان یک محصول ابداعی ارائه می گردد.

« درس انشا به منزله ی کانونی است که سایر درس ها و مهارت ها ی مربوط به زبان و ادبیات مانند اشعه ی نور در آن جا جمع و متمرکز می شود»3 با امکان استفاده ی علمی و واقعی از سایر مهارت ها و آموزه ها « در واقع سایر مهارت ها به منزله ی ریشه و ساقه و شاخه و برگ اند و انشا در حکم گل و میوه ی این در خت محسوب می شود»4

جدی گرفتن انشا بر خلاف باور ساده انگاران، جدی گرفتن فکر و اندیشه است که  می تواند طیف های گوناگونی داشته باشد . پس می تواند به تعالی تفکر کمک کند، به آن عمق ببخشد و به اصطلاح « دو چشم بینا و دو گوش شنوای فرد را از گزند خاموشی و فراموشی نجات دهد، به عبارت دیگر « نوشتن » که رکن چهارم زبان و پیچیده ترین آن است فعال سازی سه رکن نخستین زبان یعنی شنیدن، گفتن وابزارهای حسی و ادراکی مربوط به آن ها را در پی خواهد داشت و استمرار این جدیت به تفکر، قدرت طرح و حل مسئله در عصر و نسل خواهد انجامید و بدین طریق بسیاری از مشکلات و آسیب های اجتماعی، فردی، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و غیره رخت برخواهد بست.

به دیگر زبان، انشا یکی از معدود دروسی است که ریشه در خلاقیت و تاملات فردی و شخصی و مجموعه داشت ها و برداشت های فرد دارد و کم تر درسی را سراغ داریم که این گونه دانش آموز محور بوده و فضای باز بازگویی مکنونات را در پیش پا بگذارد و از او بخواهد آزادانه اندیشه کند و راه حلی رادر پای سوالی ( موضوعی) بنویسد. به عبارت دیگر تنها درسی که ذاتی دموکراتیک دارد انشاست. یعنی تجلی وتبلور  آزادانه و بی حد و مرز انباشته ها و آموزه های فرد در برابر یک پرسش یا موضوع که می تواند بنیان نوشتار درمانی فرد و جامعه واقع گردد.

جدی گرفتن انشا و نهادینه سازی آن در مبادی آموزشی و ادامه ی عالمانه ی آن نوعی  فعال سازی فکری، پرسش گری و پاسخ یابی است. بدین معنی که دیگر دانش آموز فقط تماشاگر نیست. بلکه بازیگر می شود. از تقلید و محاکات به تولید و آفرینش کشیده و کشانده می شود، جهانش وسیع تر و چشم اندازش گسترده تر می گردد، این جاست که آموخته های علمی و ادبی اش مثل آرایه ها، قواعد نگارشی ، نکات دستوری ، املا و غیره را عملاً می آزماید و برایش معنادار می شود و در ایجاد لذت ادبی حداقل برای خود سهامدار می گردد.

توانایی بازنویسی متون کهن و خلاصه کردن، گزارش نویسی و ... نتیجه مستقیم تکرار و تمرین در نگارش ات که باز در صورت جدی گرفتن درس انشا حاصل می شود.

« انشا بیان خود است»5 به عبارتی هرنوشته می تواند خود نویسنده تلقی گردد.خویشتن نگاری صادقانه ای که هیچ روش کشفی، صحت و ضریب درستی آن را ندراد.

 درس انشا می تواند بهترین نسخه برای نقب در نهاد فرد و نسل و درک و کشف آنها باشد که در برنامه ریزی های دراز مدت و آسیب شناسانه می تواند راهگشا و درمانگر باشد. به عبارت دیگر « نوشته های بچه ها اگر دسته بندی و تحلیل شوند ، شناخت کاملی از ویژگی های سنی، روحی و روانی و جنسیتی و ... به ما می دهند و همین نوشته ها به ما کمک می کنند تا دریابیم با آن ها چگونه رفتار کنیم، آرمان ها و آرزوهایشان را بشناسیم و مشکلاتشان را حل کنیم»6

حال یک ماده ی درسی که می تواند چنین راهگشا باشد و کارشناسان را در همه ی  عرصه ها جهت تنظیم برنامه ها یاری دهد ( و در اکثر کشورهای جهان از مبدأ تا مقصد یعنی  برنامه ریزی، نوع موضوع ، تحلیل داده ها و یافته ها و پیگیری و آسیب شناسی و ... جدی گرفته می شود.) در نظام آموزشی ما نه موجود است و نه مطلوب و بود و نبودی یکسان دارد.

در مقطع ابتدایی، دانش آموز با هدف خیر و مبارک ورزندگی در نوشتار با جمله نویسی شروع می کند با ساعتی محدود در هفته، در دوره ی راهنمایی، زنگ انشا با هفته ای 45 دقیقه وقت آن هم با هفت درس کلیشه ای و غیر محرک در هر پایه ادامه می یابد . با این قلت زمانی هرگز  نمی شود ضمن ارائه ی موضوعات متنوع و متکثر از تمامی انشاهای نوشته شده، بهره گرفت بنابراین خود به خود فضای غیر انگیزشی و مرده ای در کلاس های انشا حاکم است، دانش آموز به دلایل عدیده ای به جای استقبال، از درس انشا می گریزد. با پایان مقطع راهنمایی، پایانه ی همیشه ی انشانگاری آغاز می گردد چرا که در مقطع متوسطه و دانشگاه چیزی به نام انشا وجود ندارد . آن چه هست قوانین نگارشی است که هیچ تلنگری به خلاقیت نمی زند، ابزارند و وسیله ، هیچ کس نمی تواند با دانستن قوانین نگاری یا دستور زبان و یا عروض، بدون داشتن تمرین و راهکارهای علمی و عملی کشف و بروز استعداد و خلاقیت، شاعر یا نویسنده شود و یادر سطح ابتدایی تر، مهارتی در این رکن از زبان کسب نماید، زیرا قوانین و قواعد وسیله اند نه هدف و در مرحله ی بعدی قرار دارند.

متاسفانه در مقطع متوسطه و دانشگاه « به جای آن که دانش آموز یا دانشجو را در عمل درگیر مسائل نگارشی بکنیم، به او یک سری قواعد دستوری محض می آموزیم که حتی نظریه پردازان این علم هم تاثیر آن را درخواندن و نوشتن، بیش تر از ده درصد ندانسته اند.7

« به جای آن که دانش آموز را وادار سازیم که نمونه های زیبای نثر امروز یا کهن را مطالعه کند و در این مرحله بیش تر به تمرین و ممارست در نوشتن بپردازد به او رسم الخط و شیوه ی کتابت یاد می دهیم، حال آن که این مسئله شرط پایانی امر است و به اعتقاد ما کسی که به آن حد از نویسندگی برسد که نوشته های زیبا و شیوایش محتاج ویرایش و رسم الخط امروز باشد به راحتی می تواند با یک تورق در کتاب هایی که در این باب نوشته شده ، آن هم در پایان کار به این هدف برسد»8

جدی نگرفتن این درس در ابتدایی و راهنمایی و حذف آن در متوسطه تاثیر بسیار مخربی بر دانش آموزان دارد. به عنوان نمونه ذخیره ی واژگانی نوشتاری دانش آموزان به علت عدم تمرین و تکرار در نوشتن تحلیل می رود و محدود  می شود. به علت فاصله گرفتن از فضای تجزیه و تحلیل ، استدلال و غیره ، سوالات تحلیلی دیگر دروس بی جواب می ماند ، غلط های املایی و نگارشی در همه جا بیداد می کند و ...

روزگاری، شرط نشستن در کلاس بالاتر، قبولی بی چون و چرای درس فارسی ، املا و انشا بوده است، بدون هیچ تبصره و تک ماده ای . حال تداوم این شرط می تواند یکی از گام های عملی در حفظ و پاسداشت زبان ادب فارسی تلقی گردد.

فکر نمی کنم پیشرفت تکنولوژی ، هیچ گاه انسان را از نوشتن بی نیاز سازد، در روزگار ما که اوج اعتلای تکنولوژی و تمدن است « نوشتن» به معنی عام کلمه در کنار آموزش، خوراک و مسکن به عنوان یک نیاز اولیه مطرح است.

زمان آن رسیده است که سیاست های پاسداشت زبان فارسی از خرقه ی شعار خارج گردد و فاصله ی بین نظر و عمل برچیده شود.

پاسداشت زبان و ادب فارسی فقط در سمینار و همایش و سمپوزیوم و بیلان و ردیف کردن فهرست های رویایی و غیر پراتیک ممکن نیست، بلکه باید به موازات تئوری و بیشتر از آن چاره جویی های علمی و عملی آن را کاربردی ساخت.

دردناکانه تر از نبود این درس در مقطع متوسطه و بعد از آن ، نحوه نگرش برنامه ریزان ، مدیران مدارس و متاسفانه دبیران محترم به این درس در ابتدایی و راهنمایی است. در ادامه به جای شمارش و فهرست بی مهری ها و کم کاری ها، جهت احیا و پویایی این درس بروز خلاقیت ، کشف استعداد، تحلیل داده ها، دریافت و طبقه بندی اندیشه ها و رهایی از بحران و بلاتکلیفی این درس پیشنهادهایی برای سه حوزه ی متفاوت یعنی برنامه ریزان آموزشی، در سطح کلان، مدیران مدارس و دبیران ادبیات مطرح می گردد:

  • الف: پیشنهادهایی قابل طرح و بررسی در سطح وزارت خانه :

-         تدوین کتاب درسی روشمند و مستقل برمبنای روان شناسی رشد

-         طراحی و ابلاغ قواعد، معیارها و روش ها در درس انشا و نگارش

-         افزایش ساعت این ماده ی درسی

-          حذف حذف « تک ماده» از این درس

-         بهره گیری از نوشته های منطبق بااهداف آموزشی و تربیتی دانش آموزان در کتب درسی به عنوان نمونه های عملی و تشویق دانش آموزان و ...

  • ب : نقش مدیران مدارس در پویایی زنگ انشا:

-         یکسان بینی و دوری از نگاه تحقیر آمیز نسبت به درس انشا و دبیران این رشته

-         سپردن درس فارسی و انشا به دبیران متخصص

-         اهمیت دادن به درس انشا و همسان بینی آن با دروس به اصطلاح دشوار و مهم

-         تجهیز کتابخانه های مدارس به عنوان « آزمایشگاه درس انشا»9 و...

  • ج: شیوه ها ی غنی سازی زنگ انشا توسط دبیران ادبیات

-         تنوع و تکثر موضوعات نگارشی

-         آزادی قلم همراه با تعهد و مسئولیت انسانی ( به دور از دروغ، تهمت، توهین و تحقیر و تکفیر)

-         حذف کمیت نگاری و توجه به کیفیت

-         احترام به تحلیل و تخیل دانش آموز و دقت در ارائه ی مواضع اصلاح گرایانه

-         ایجاد تناسب موضوعات با سطح و مقطع تحصیلی

-         جلوگیری از اعمال سلیقه و ایجاد فضای آرام

-         رعایت استراتژی تقدم نوشتار بر ادبیت

-         دقت در نحوه ی ارزشیابی و نمره گذاری

-         توجه به جریان سیال ذهن و روان پالایی

-         عدم دخالت اهداف جانبی در ارزش گذاری درس انشا

-         عادت دادن دانش آموز به بهره گیری همزمان از حواس ، حافظه، تخیل، تحلیل، استدلال ، کاربرد درست زبان، معرفی منابع و مراجع و غیره

-         تقویت روحیه ی پژوهش و تحقیق و روش حل مسئله

-         ایجاد تنوع د رنوع نوشته ( تشریحی ، توصیفی، تحلیلی و ...)

-         اولویت بخشی اندیشه و تفکر بر کاربرد قواعد نگارشی و دستوری در گام های نخست

-         نگارش همان موضوع پیشنهادی توسط دبیر و خواندن آن در کلاس

-         فعال سازی دیگر داشن آموزان هنگام خواندن انشای یک داشن آموز

-         دریافت نظریات، توسعه ی نقادی و نقد پذیری داشن آموز

-         گزینش بهترین انشا با دلایل مستدل اجماعی

-         دسته بندی، تحلیل داده ها و ارجاع آن در صورت لزوم به خانواده ، مدیر مدرسه، مشاورین، سازمان های ذی ربط

-         ایجاد تنوع در موضوعات به اعتبار زبان ( ادبی ، علمی ، گفتاری، اداری و ... به اعتبار طرز بیان ( طنز ، جد و ....) به اعتبار قالب ( زندگی نامه ، سفرنامه، گزارش، مقاله، نامه و....)

-         تاکید بر ارائه ی موضوعات شخصی و فردی ( یعنی موضوعاتی که در دسترس درک ، لمس ، حس ، تجربه ، دید و ... خود دانش آموز است.

-         استقبال از موضوعات انتخابی خوددانش آموز با رعایت اولویت های آموزشی، تربیتی، اجتماعی و ....

پی نوشت ها: